فرهنگسازی کارآفرینی

بزرگ‌ترین عامل موفقیت یک رویداد کار آفرینی

بیل گراس، رویدادهای زیادی تاسیس کرده است. وی کنجکاو شد که چرا بعضی از آنها موفق شدند و بعضی شکست خوردند. بنابراین اطلاعاتی از صدها شرکت جمع‌آوری و هر شرکت را براساس پنج عامل کلیدی رتبه‌بندی کرد. او یکی از عوامل را از همه مهم‌تر یافت که حتی خودش را شگفت‌زده کرد. متن سخنرانی وی در TED2015 در زیر آمده است.

«من معتقدم که سازمان‌دهی استارت‌آپ‌ها یکی از بزرگ‌ترین راه‌های بهتر کردن جهان است. اگر گروهی از افراد با انگیزه‌های برابر را در نظر بگیرید و با آنها یک استارت‌آپ راه‌اندازی کنید می‌توانید از استعدادهای بالقوه انسان به نحوی که قبلا امکان نداشته، بهره بگیرید. شما باعث می‌شوید که آنها به چیزهای باورنکردنی دست پیدا کنند.اما اگر راه‌اندازی یک استارت‌آپ عالی است چرا بسیاری از آنها شکست می‌خورند؟ این چیزی است که می‌خواستم به آن پی ببرم. می‌خواستم بفهمم چه چیزی واقعا برای موفقیت یک استارت‌آپ مهم است می‌خواستم به این موضوع پی ببرم زیرا من از 12 سالگی مشغول به کار شدم؛ زمانی که در مقطع راهنمایی در ایستگاه اتوبوس آبنبات فروختم تا مقطع دبیرستان که دستگاه‌های انرژی خورشیدی ساختم تا کالج که بلندگو ساختم و وقتی که از کالج فارغ‌التحصیل شدم شرکت‌های نرم‌افزاری تاسیس کردم و 20 سال پیش، Idealab را آغاز کردم و طی 20 سال گذشته، بیش از 100 شرکت را در این مجموعه تاسیس کردیم. موفقیت‌ها و شکست‌های بسیاری داشته‌ایم و از آن شکست‌ها درس‌های زیادی گرفتم. پس سعی کردم دنبال عواملی باشم که در موفقیت یا شکست یک شرکت بیشتر به حساب می‌آیند؛ این پنج مورد را بررسی کردم.


نخست ایده. قبلا فکر می‌کردم ایده همه چیز است. به‌طوری که لحظه «آها» که ایده برای اولین بار به ذهن می‌رسد را به اندازه‌ای دوست دارم که شرکت خود را Idealab نامیدم. اما با گذشت زمان، فکر کردم شاید افراد تیم، نحوه اجرا و سازگاری حتی از ایده مهم‌تر باشند.  هرگز فکر نمی‌کردم در TED بخواهم نقل قولی از بوکسور، مایک تایسون داشته باشم، اما او یک‌بار گفت، «هر کسی برنامه‌ای داره، تا زمانی که تو صورتش مشت بخوره» من فکر می‌کنم این موضوع درباره‌ کسب‌وکار نیز صدق می‌کند. قابلیت انطباق‌پذیری تیم اجرایی پس از مشت خوردن از سمت مشتری، اهمیت زیادی دارد. مشتری حقیقت محض است. به همین خاطر به این فکر افتادم که شاید تیم مهم‌ترین چیز باشد.  سپس شروع کردم به بررسی الگوهای کسب‌وکار. آیا شرکت مسیر مشخصی برای افزایش سود سهام مشتری دارد؟ این موضوع کم کم در راس تفکراتم قرار گرفت که چه چیزی بیشتر برای موفقیت مهم بود. پس سرمایه‌گذاری‌ها را بررسی کردم. گاهی اوقات شرکت‌ها سرمایه‌های هنگفتی دریافت می‌کردند. شاید این مهم ترین چیز باشد.  و البته زمان‌بندی. باید توجه کرد آیا زمان مناسب برای عملی کردن ایده فرا رسیده است و جهان برای آن آمادگی دارد؟ 

بنابراین سعی کردم به دقت این 5 عامل را روی شرکت‌های زیادی بررسی کنم. همه 100 شرکت Idealab و همچنین 100 شرکت دیگر را بررسی کردم تا به نتیجه‌ای علمی در این باره برسم.  سعی کردم همه‌ ویژگی‌ها را رتبه‌بندی کنم که هر کدام از آن شرکت‌ها در هر یک از ابعاد چه امتیازی می‌گیرند. سپس غول‌های موفقی مثل  Airbnb, Instagram, Uber, YouTube, LinkedIn را بررسی کردم و برخی ورشکسته‌ها مثل Webvan, Kozmo, Pets.com, Flooz, Friendster، این شرکت‌ها هم سرمایه‌های هنگفتی داشتند آنها همچنین در برخی موارد الگوی کسب‌وکار موفقی داشتند، اما موفق نشدند. سعی کردم عواملی را بررسی کنم که در ‌واقع بیشترین تاثیر را روی شکست یا موفقیت همه این شرکت‌ها داشته‌اند. نتایج واقعا مرا شگفت‌زده کرد.  عامل شماره یک، زمان‌بندی بود. زمان‌بندی 42 درصد در تفاوت بین موفقیت و شکست تاثیر داشت. تیم و نحوه اجرا در مکان دوم قرار گرفت و ایده، متفاوت و منحصر بودن ایده، در واقع در مکان سوم قرار گرفت. مسلما این موضوع قطعی نیست. نمی‌توان گفت که ایده مهم نیست، اما این موضوع خیلی مرا شگفت‌زده کرد که ایده مهم‌ترین چیز نبود و یک زمان‌بندی درست بود که اهمیت بیشتری پیدا می‌کرد. 

 دو فاکتور آخر، الگوی کسب‌وکار و سرمایه در واقع تاثیر کمتری داشتند. فکر می‌کنم کم اهمیتی الگوی کسب‌وکار به این دلیل‌ قابل فهم است که شما می‌توانید کار خود را بدون یک الگوی کسب‌وکار آغاز کنید و بعد درصورت وجود تقاضای مشتری‌هایتان به آنچه خلق کرده‌اید، اضافه‌اش کنید. فکر می‌کنم سرمایه نیز همین‌طور است. اگر در ابتدا با کمبود بودجه روبه‌رو هستید، اما مورد توجه قرار بگیرید، به‌راحتی می‌توان سرمایه هنگفتی به‌دست آورد.   یک غول موفق مانند Airbnb در نظر بگیرید.این شرکت توسط سرمایه‌گذاران باهوش زیادی، رد شد. زیرا مردم فکر می‌کردند: «هیچ‌کس فضایی از خانه‌ خود را به یک غریبه اجاره نمی‌دهد.» که البته مردم ثابت کردند که فکر اشتباهی بوده است، اما یکی از دلایل موفقیتش، گذشته از یک الگوی کسب‌وکار خوب، یک ایده‌ خوب و اجرای عالی، شناخت زمان‌ مناسب است. آن شرکت درست زمانی که رکود در بالاترین میزان بود، به وجود آمد و مردم واقعا به درآمد اضافی احتیاج داشتند. این شاید باعث شد که مردم برای اجاره دادن منازلشان به غریبه‌ها، دست از مخالفتشان بردارند.  بعضی از موفقیت‌های اولیه ما. GoTo.com که درواقع در TED 1998 آن را معرفی کردیم، زمانی بود که شرکت‌ها به دنبال روش‌های مقرون به صرفه برای عبور از ترافیک بودند. 

ما فکر کردیم ایده‌مان خیلی خوب است امادرک زمان‌ مناسب انگار اهمیت بیشتری داشت. بعد برخی از شکست هایمان رخ داد. شرکتی به‌نام Z.com تاسیس کردیم که یک شرکت سرگرمی آنلاین پخش ویدئو بود. ما خیلی راجع به آن هیجان زده بودیم و پول کافی جمع کردیم، اما نفوذ پهنای باند در سال 1999-2000 خیلی کند بود و تماشای ویدئوها به‌صورت آنلاین بسیار سخت بود و این باعث شد شرکت سرانجام در سال 2003 از دنیای کسب‌وکارخارج شود. درست دو سال بعد، وقتی این مشکل توسط Adobe Flash حل شد و پهنای باند تا 50 درصد در آمریکا گسترش یافت، YouTube که خیلی خوب زمان‌بندی شده بود، روی کار آمد. ایده‌ای عالی با زمان‌بندی باورنکردنی. در واقع، YouTube حتی در ابتدای آغازش الگوی کسب‌وکار نداشت و مشخص نبود که جواب می‌دهد یا نه، اما به زیبایی زمان‌بندی شده بود. به‌طور خلاصه، مسلما اجرا و ایده اهمیت دارند اما زمان‌بندی ممکن است اهمیت بیشتری داشته باشد و بهترین راه برای ارزیابی واقعی زمان این است که واقعا ببینیم آیا مشتریان آماده آنچه به آنها پیشنهاد می‌کنید، هستند. همان‌طور که قبلا گفتم، استارت‌آپ‌ها می‌توانند جهان را تغییر دهند وآن را به مکان بهتری تبدیل کنند. امیدوارم بعضی از این بینش‌ها، بتوانند شما را در کسب موفقیت‌های نسبتا بیشتری کمک کنند.

ترجمه ی سخنران: بیل گراس در کنفرانس تد 2015 از سهیلا زنگنه   / روزنامه ی دنیار اقتصاد 

کلمات کلیدی
//isti.ir/Zfv9